سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هادی من

خدا مدیریت می کند خوبان عالم هم بعضی مواقع به آرزوهایشان نمی رسن

 

ما برای رسیدن به اهدافمان معمولا به شیوه‎های مختلف برنامه‎ریزی می‎کنیم، این شیوه‎ها در طول زمان، تغییر و تحول و تکامل پیدا می‎کنند. بسیاری از دانشگاه‎ها مأموریت‎شان این است که این شیوه‎ها را بهبود ببخشند و دانشی را تولید کنند که این دانش بتواند شیوه‎های ما را اصلاح کند؛ برای این که کسی پولدار شود باید چه کارکند؟ برای این که کسی زیر دستان خودش را در مدرسه تربیت کند، یا آموزش دهد، چه کار کند؟ یک مؤسسه می‎گوید من بهتر زبان خارجه آموزش می‎دهم؛ یک کسی می گوید نه، من به یک شیوه دیگری، به شیوه‎ای که که زبان مادری را آموختی به آن شیوه برنامه‌ریزی می‎کنم تا بتوانی زبان را خوب یاد بگیری؛ بالاخره روش‎های رسیدن به انواع هدف‎ها متفاوت است.

گاهی در علوم تربیتی بحث می‎شود، گاهی در علوم اجتماعی، گاهی در علم اقتصاد و گاهی در مدیریت؛ شاید همه این‎ها به نوعی مدیریت کردن باشد، مربی بودن و معلم بودن هم یک نوع مدیریت کلاس است، ما هم زندگی‎های خودمان را مدیریت می‎کنیم که چطور به اهداف خوب خودمان برسیم، همه هم معمولا اهداف خوبی را در نظر می‎گیرند.

آدم‎های خوب معمولا اهداف خوبی دارند، این اهداف ممکن است از نظر خوبی شدت و ضعف داشته باشند، ولی مسأله اصلی، شیوه برنامه‎ریزی است و از آن طرف خداوند متعال چون «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» کارهای ما دستش است؛ ما گاهی از اوقات برنامه‎ریزی می‎کنیم، طبق برنامه‎ریزی باید فردا به این هدف می‎رسیدیم اما خداوند متعال ما را پس فردا به هدف می‎رساند. ما برنامه‌ریزی می‎کنیم و طبق برنامه‌ریزی باید پس فردا به هدف می‎رسیدیم، خدا می‎آورد نزدیک و فردا به این هدف می‎رسیم. ما برنامه‌ریزی می‎کنیم که به یک هدفی برسیم، خدا اصلا برنامه ما را به هم می‎زند و ما به آن هدف نمی‎رسیم، بعد ما را به یک هدف دیگر می‎رساند. بالاخره خدا برنامه‌های بنده‌هایش را به هم می‌ریزد؛ هیچ وقت هم دنیا را دست هیچ کس نداده است؛ نه صهیونیست‎ها کنترل عالم دستشان است، نه قدرت‎های استکباری، نه قدما نه متأخرین، نه متدینین، نه ملحدین نه منافقین، هیچ کدام کار دستشان نیست، نه خوبان همه امور تحت کنترل‌شان است و با برنامه آنها کار پیش می‎رود و به نتیجه می‎رسد نه بدها؛ بارها خداوند متعال این را در قرآن کریم بیان کرده؛ حالا یک قواعد کلی هم هست که به آن قواعد کلی اشاره می‎کنم، یک نمونه‎اش همین است که می‎فرماید «الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»

کسانی که کافر می‎شوند و معاند هستند، مانع سر راه رسیدن به خدا ایجاد می‎کنند، فقط کفر خودشان نیست و دیگران را هم می‎خواهند به کفر بکشند. خدا اعمال‎شان را تباه می‌کند و به نتیجه نمی‎رسند، کارشان ثمر ندارد، حالا هرکار دل‎شان می خواهد انجام دهند، و این خیلی عجیب است.

 

 

 فایل صوتی قسمتی از سخنرانی استادپناهیان روضه حضرت عباس (ع) :

 حجم : 1.6mbمگابایت | فرمت wmv

 زمان : 06:00

 دانلود:فایل صوتی 

 

 

 

 

سه معضل اصلی امروز آمریکا

یکی از معجزات قرآن همین قاعده است، اگر بخواهم یک نمونه‎اش را برای شما عرض کنم، مثلا کشوری مثل آمریکا آیا خودش می‎خواست و علاقه‎مند بود اقتصادش دچار این مشکل شود، بله؟ خیر. آیا علاقه‎مند بود اعتبار جهانی‎اش کاسته شود؟ نه! آیا علاقه‎مند بود که نفوذ سیاسی‎اش در جهان کاهش پیدا کند، خیر!

اعتبار اجتماعی حاکمیت آمریکا در کشور خودش کاهش پیدا کرد. شاید دو سال پیش این حرف را می زدی به عنوان خیال پردازی دستگیرت می کردند که می گفتی مردم آمریکا می‎خواهند به عنوان جنبش والستریت 99 درصد علیه یک درصد قیام کنند، می خندیدند؛ ولی شما این را به عینه می‎بینید و آنها با مشکلات عدیده‎ای دارند، کنترل می‎کنند.

همین سه مورد اعتبار اجتماعی در داخل، نفوذ سیاسی در جهان و این مشکل اقتصادی؛ آیا آمریکا می‎خواست به اینجا برسد؟ معلوم است که نه؛ 30 سال پیش تا الآن در هر سه موضوع، آمریکا اعتبارش کاهش پیدا کرده است، آن وقت ما در نقطه مقابل آمریکا، نسبت به 30 سال پیش نفوذ سیاسی ما در جهان چقدر افزایش پیدا کرده است؟ اعتبار اجتماعی داخلی‎مان چقدر افزایش پیدا کرده که توانستیم بحران‎های عظیمی را به سادگی پشت سر بگذاریم که 50 درصد بحران 88 اگر در فرانسه اتفاق افتاده بود، فرانسه زیر و رو می‎شد.

آنها 9 دی که ندارند، فقط 10 دی دارند و 8 دی! آیا ما در 30 سال پیش، پیش‎بینی می کردیم به اینجا برسیم؟ خوش بین‎ترین افراد هم پیش‎بینی نمی‎کردند، به هیچ وجه؛ ولی ما به اینجا رسیدیم، آنها به اینجا رسیدند.

 

خاطره‌ای که مرحوم بهاءالدینی از امام نقل می‌کرد

آقای بهاءالدینی رضوان خدا بر او باد، آن عارف جلیل‎القدر همان اولی که امام به ایران آمده بودند از ایشان پرسیده بودند که می‎دانی چه خطراتی سر راه انقلاب است؟  امام به آقای بهاءالدینی فرموده بودند آقای بهاءالدینی کار دست من نیست.  آقای بهاءالدینی بارها این خاطره را نقل کردند، تمام نزدیکان ایشان این خاطره را می‎دانند، چون برای همه گفتند، آقای بهاءالدینی بعد فرمودند بعد از این که امام فرمود کار دست کس دیگری دارد اداره می‎شود، من خیالم از انقلاب راحت شد.

آقا کار اگر دست کس دیگر است، ما هیچ کاری نکنیم، ما که نگفتیم همه‌اش دست کس دیگری است، حداقل بگو 50 – 50 دیگر! تا معامله جوش بخورد و مشتری شویم، "لاجبر ولا تفویض بل امر بین الامرین، ما برنامه‌ریزی می‎کنیم، خدا برنامه برنامه‌ریزی می‎کند، خدا برنامه‌ریزی‎های ما را به هم می‎زند، برنامه‎های خودش را اجرا می‎کند، ما را به نتیجه بعضی از برنامه‎های‎مان می‎رساند، به نتیجه بعضی از برنامه‎ها‎ی‎مان هم نمی‎رساند، این مقدمه کلام بنده است.

این بحثی که کردیم یک بحث کلیدی است، این روایت از امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام را حتما شنیدید که می‎فرماید « عَرَفتُ اللهَ بِفَسْخِ الْعَزائم » (نهج البلاغه /حکمت 250) حضرت می‌فرماید که میدانی من خدا را از کجا می‎شناسم، آن جایی که برنامه‎ها را به هم می‎زند، این قصه جدی محل معرفت الله است، برنامه ریختی، چه کار می خواهی بکنی؟ نمی خواهد، به هم می‎زند! اصل تو را نابود می‎کند! هر که را به شکلی، خوبها را به یک شکل و بدها را شکل دیگر؛ کار دست خودش است. به خوبها می‎گوید چه کاری می‌خواهی انجام دهی؟ می‌گوید من می خوام، می خوای خدمت کنی؟ نمی خوام صبر کن اینجوری نمیشه اینجوری! یه جور دیگه کار رو می بره جلو؛ بعد میگه خدایا چقدر بهتر شد، کار دست خودم است! ما برنامه‌ریزی می‎کنیم برای رسیدن به هدف خدا هم برنامه‌ریزی ما را به هم می‎زند. خودش برنامه‌ریزی می‌کند، بعضی از برنامه‎های ما را محقق می‎کند، بعضی از برنامه‎های ما را به هم می‎ریزد و محقق نمی‎کند، بعضی‎هایش را هم بهتر محقق می‎کند بالاخره کار دست خودش است، ما هم باید دست و پای خودمان را بزنیم، این مقدمه کلام.

 

برنامه ریزی خدا پیچیده است

این که همه ما باید دست و پای خودمان را بزنیم، می‎خواهم کمی این دست و پا رو جمع کنیم، درست دست و پا بزنیم، آدم قوی دست و پا می‎زند در آب ولی شنا نمی‎کند، اصلا باید شنا کنید، خود خدا هم فرموده بیایید شنا کنید، چرا دست و پایی می‎زنید که نتیجه نداشته باشد؟ تو هم شنا کن، بعد من اصلا کمکت می‎کنم سرعت زیاد شود، بعد جالب است پروردگار عالم، می‎فرماید بیا من به تو بگویم چه طور دارم برنامه‌ریزی می‎کنم! بیا من به تو توضیح بدهم، راز و رمز برنامه‎های خودم را به تو بگویم، تو هم می خواهی برنامه‌ریزی کنی، عین من برنامه‌ریزی کن. قطعا تیرت به هدف خواهد خورد؛ به سنگ نمی‎خورد، واقعا شیوه برنامه‌ریزی‎اش را به ما می‎گوید، بله، خدا شیوه برنامه‌ریزی‎اش را به ما می‎فرماید، در قرآن فرموده ولی خیلی پیچیده است، اصلا خودش هم صریحا ذکر می‎فرماید،

مقدمه کلام این است که عرض کردم اما ذی المقدمه این است که ما چه جور خودمان را با شیوه برنامه‌ریزی‎های خدا هماهنگ کنیم که برنامه‌ریزی‎های ماهم درست در بیاید؛ خداوند متعال می فرماید بیا تا توضیح دهم؛ مثلا می‎خواهی روزی پیدا کنی؟ بیشتر از حد حساب و کتاب خودت روزی به تو برسد. تقوای الهی را داشته باشی، تقوایی که برخی از گوشه‎هایش می‎گوید پول را بده بره؛ تقوایی که بعضی از گوشه‎هایش به تو می‎گوید که این پول را برندار، به ضرر تو است اما حرام را رها کن، تقوایی که گاهی ضد پول است، گاهی هم به نفع پول است، می‌گوید تنبلی نکن! کار کن، تقوا داشته باش "من حیث لایحتسب" به تو روزی می‎رسانم، به چشم خودت اطمینان نکن، آقا این پول روی زمین مانده، حالا درست است که یک مقدار شبهه‎ناک است، اما آن را برداریم، اگر این کار را نکنیم، فقیر می‎شویم، می‎گوید ببین، مگر نگفتی که این شبهه‎ناک است؟! رها کن، بگذار فقیر شوی، بالاخره سرطان و هزار تا بدبختی دیگر دارد، از حلقومت بیرون می‎کشند، کار دست من است، دست تو نیست، "من حیث لایحتسب" چی می‎شود؟

تقوا داشته باش «یجعل لهم مخرجا» اگر ایمان و تقوا با هم داشته باشید، دیگر اصلا چه شود! «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف 96)مگر نمی‎خواهی به برکات زمین و آسمان برسی؟ از طریق ایمان و تقوا بیا، برکات نازل می‌شود! از این که تو خودت را خیلی باهوش بدانی و زمین و آسمان را به هم بدوزی نانی گیرت نمی‌آید.

با برنامه من راه برو، تقوا داشته باش. تقوا نداشته باشی چه می‎شود؟ تقوا ذکر است دیگر!  آدم خوب باشد، اهل ذکر می‎شود « و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً» در همین دنیا گرفتارش می‎کنم، چرا که از ذکر من اعراض کرد. می‎خواهی خدایی که برنامه‌ی عالم دست اوست، نه مؤمن نه ملحد، نمی‎تواند از چنبره جبر الهی در کنار تفویض خلاصی پیدا کند و رهایی یابد - که در دعای کمیل گفتی « لا یکمن الفرار من حکومته» فقط قیامت نیست، دنیا هم لایکمن الفرار من حکومته است، اینجا هم نمی توانی فرار کنی از حکومتش! با او هماهنگ شو و ببین چطور برنامه‌ریزی می‌کند و تو هم اینگونه برنامه‎ریزی کن تا به نتیجه برسیم.

 

خون شهید بیشتر به اعتلای جامعه کمک می‌کند تا برنامه‌ریزی او

چرا این مطالب را من در مجلس مجلس شهید گفتم؟ برای این که شاید به ذهن شما بیاید که شهید شوشتری یک آدم با صفا، مخلص، با تجربه، الآن خیلی به درد نظام می‎خورد، اگر الآن یک استان نه، ده استان به او می‎دادی غوغا می‎کرد. آدمی نبود که به جیب بزند، آدمی نبود که دنبال اعتبار  خودش باشد، از آن آدم‌هایی بود که از شایسته‎سالاری جلو زده بود! می‎توانست حتی برای کسانی که بالاتر از خودش باشند، افتخار بیافریند و بالاتری‎ها می‎توانستند مطمئن باشند این از خودشان بهتر است و برای زیر دستی‎هایش کار فراهم می‎کرد که زیر دستی‎هایش فکر می‎کردند، اینها خوب دارند کار می‎کنند در حالی که او خوب طراحی کرده بود، آنها کارآمد شده بودند؛ یک آدمی که بالاتر از منصبش به جای بالا دستی‎هایش و زیردستی‎هایش دارد شایستگی ایجاد می‎کند و تولید می‎کند برای کار کردن و کار پیشرفته‎تر! آن وقت یک نادارای نامرد بیاید و ایشان را به شهادت برساند، حیف نیست؟ خدا می‎فرماید کم کم داری در کار من دخالت می‎کنی! دیگر نمی‌خواهد زیادی کاسه از آش داغ‌تر شوی! تو می‌خواستی به چه هدفی برسی؟ می‌گوید به اعتلای جامعه! می‎فرماید به روش من با خون شهید بیشتر به اعتلای جامعه می رسی تا اینکه او می‎ایستاد و می‎خواست کارهایی که تو برای اعتلای جامعه برنامه‌ریزی کردی را انجام دهد.

شهید شوشتری حیف نشد، بلکه طبق برنامه‌ریزی خدا مصرف شد

این روش برنامه‎ریزی من است؛ لذا شهید شوشتری حیف نشد، مصرف شد، منتهی طبق برنامه‎ریزی‎های خدا؛ طبق شیوه مدیریتی خدا؛ همان جایی که خدا بر اساس اعمال مدیریتی می فرماید "الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ"(محمد/1) دو تا آیه پایین‌تر آز آن می‌فرماید: "وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ" (محمد/4)  من اثر اعمال اینها را تباه نخواهم کرد چون در راه من کشته شدند. او می‎ماند، او اثر عملش می‌ماند، او نفسش باقی است، او دارد کار می‎کند، همین طور است که 30 سال اینجا رشد کرد و آنجا سقوط!

الآن ما با یک ابرقدرتی مواجه هستیم به نام شهید شوشتری! دشمنان ما اشتباه می‎کنند که خوبان ما را می‎کشند، چرا که آنها را به ابرقدرت تبدیل می‌کنند، ابرقدرتی که هیچ کس نمی‎تواند از پس‌شان بر بیاد.  اگر بودند می توانستی اذیت‌شان کنی، در کاغذ بازی اداری، غریبش بگذاری و در بسیاری از هجمه‎ها و حرف‎ها؛ اما او برود دیگر کسی حریفش نیست، ملائکة الله لنگ می‌اندازند، آقا شما شهیدید، اصلا ما پر می سوزانیم  وقتی به محضر شما می‎آییم!

اشتباه می‎کنند، دشمنان ما از حمقا هستند، احمقند؛ می‎زنند خوبان ما را شهید می‎کنند به این خیال که کار حل شد! اما در واقع خودشان ضربه خوردند، ما الآن چندتا لشکر شهید داریم؟ چندتا لشکر شهید؟ حالا لشکرهای زمینی‎مان را می‎توانند گلوله بزنند، به لشکر‎های شهدای‌مان چگونه می‌خواهند گلوله بزنند؟! خیلی جالب است! آنها را با چه موشکی می‎خواهند بزنند  با چه مواد منفجره‎ای می‎خواهند آنها را بکشند؟! یکبار که کشتند دیگر، جسمشان را می‎خواستند بزنند که زدند؛ اما دشمنان حالا دیگر اثر ندارند. حرفی قبلا زدم در مقایسه با آمریکا و ایران، یک ارمنی هم باشی آن را می‎فهمی، می‎پذیری، اما بقیه حرفهای‌مان را نه، فقط باید مؤمن باشی و قرآن کریم را بپذیری. می‎فرماید: " وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ " آنهایی که در راه من کشته می‎شوند، عمل‌شان را تباه نمی‎کنم.

اثر شهدا در بهشت نیست بلکه در همین جاست

اینها اثر جاودانه دارند، "وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ" (آل‌عمران/ 169) تو آنها را مرده مپندار، مرده بی اثر است، بل احیاهم، این‎ها زنده‎اند، یعنی با اثر است، فقط "عند ربهم یرزقون" روزی‌اش را آنجا می خورد، ولی اثرش را اینجا دارد می‎گذارد، اشاره آیه این است که آنجا روزی می خورد ولی اینجا اثرش را می‎گذارد، نه این که اثرش در بهشت است، نه اثر شهدا همین جاست، "احیاهم" برای ما است و گرنه اگر می‎خواستند به قیاس قیامت احیا باشند، خب همه آنجا احیا هستند، یکی دارد عذاب می‎شود و دیگری  به اصطلاح در بهشت برزخی منتعم است.

مگر آن‎هایی که شهید نمی‎شوند اموات هستند؟ آنها هم احیا هستند اما به قیاس قیامت، به قیاس عالم برزخ، آنها هم آن طرف زنده‎اند ولی شهدا احیا هستند و چه بسا "احیاهم" اشاره‎اش این باشد که این‎جا اثر دارند، همان حیاتی که تو می‎گویی، یک کسی که زنده باشد چه کار می‎کند، شهدا هم همان کار را می‌کنند.

شهید شوشتری در تاریخ ثبت شد، دیگر برای همیشه هست، ما یک روزی می‎میریم، ولی شهید شوشتری خیالش راحت شد برای همیشه هست. می‌رود آن طرف روزی می‎‌خورد، و می‌آید اینجا کار می‎کند آن هم کارهایی که خدا به او مأموریت می‎دهد.

آن شهید گفت که هر کسی که کمک بخواهد دستش را می‌گیریم

من خودم زمان جنگ یکی از شهدای بسیار نازنین و برجسته را که قبل از انقلاب مادرش خواب دیده بود شهید پای رکاب امام زمان(عج) است و حضرت به او شمشیر مرصع هدیه می‎دهد، - نمی‎خواهم بگویی فلانی خواب نقل کرد، بعضی‎ها وقتی خواب نقل می‌کنی اصلا برق می‎گیردشان!- برای توضیح عرض می‎کنم و گرنه این آیه قرآن است که می‎فرماید "احیاهم" من نمی‎خواهم ایمان را با خواب اثبات کنم، وای بر ایمان کسی که با خواب بخواهد ایمانش تثبیت شود. ولی برای دل‎های روشن که می‎خواهند صفا کنند، این خواب را تعریف می‌کنم، " در خواب به او گفتم چه کار داری می‎کنی؟ گفت که ما این بالا نگاه می‎کنیم، هر کسی کمک بخواهد دستش را می‎گیریم، بعد گفت که تو الآن چه کمکی می‎خواهی؟ ما هم یک مشکلی داشتیم به او گفتیم ـ یک مشکل فکری، ذهنی و روحی بود در ارتباط با شهید شدن و در ارتباط با خانه قبر و اینها!- گفتم من یک همچین مشکلی دارم، به او گفتم، قبل از عملیات والفجر یک گفت بیا برویم حلش می‎کنم؛ برد و معجزه آسا حل کرد، اصلا کسی باور نمی‎کند! گفت هر موقع که مشکل داشتی ما این جا کارمان این است."

کار دست شهداست

هر کسی که در این مملکت کار خوبی می‌کند، فکر می‎کند که خودش دارد خوب کار می‎کند؛ بنده خدا! چهار تا شهید دنبالت هستند، دارند این کار را انجام می‎دهند، حالا گفتند تو انجام بدهی، طرحش را در ذهن تو انداخته‎اند، "وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی" (انفال / 17) تو تیر نمی‎اندازی، خدا تیر می‎اندازد، -عجب آیه قرآنی است!- شما واقعا تعابیر را ببینید، فارسی آن هم لذت‎بخش است، تو تیر می اندازی؟! تو تیر نمی‎اندازی! خدا تیر می‎اندازد. بعد خدا هم گاهی از اوقات از ملائکه استفاده می‎کند. گاهی از اوقات از این انسان‎های برجسته‎ای که برتر از ملائکه هستند، یعنی شهدا، استفاده می‎کند، آنجا برای خودشان حکومتی دارند! الآن دارند به ما لبخند می‎زنند، با خود می‎گویند این‎ها هم کم‎کم دارند می‎فهمند آن طرف چه خبر است؟ ما که هنر نکردیم بفهمیم. معلوم است کار دست شهداست.

شما الآن به این مجلس آمده‎اید به خانواده محترم و معظم شهدا سلام دهید یا به خود شهید؟ یا به هر دو؟ به خود شهید هم آمده‎ایم سلام دهیم؛ مجلس ختم آدم می‎رود به صاحب عزا سلامی می‎دهد، می‎خواهد فاتحه‎ای برای مرحوم هدیه کند، خودش که دیگر نیست، اما شهیدان هستند، برویم به این آقای شهید یک سلامی دهیم و بگوییم آقای شوشتری ما را که یادتان نرفته است؟ حافظه شهدا ‎ هم خیلی خوب کار می‎کند، یادشان نمی‎رود، بگو شهید شوشتری یک فاتحه برای ما بخوان که دل‎ ما هم نورانی شود، برای‌مان فتح قلب شود، دست‎مان را بگیر.

 

آقا فرمودند سبک زندگی باید اسلامی شود، غربی‎ها مثل ترس از یک غول بزرگ، از مرگ می‎ترسند، ولی ماها نه؛ یک سریالی بود که در آن کسانی که ضربه مغزی شده بودند می‎خواستند بروند و نروند آن طرف، در یک بیابان برهوت هولناک نشان می‎دهد، بنده رسما رفتم انتقاد کردم که چرا این کار را کردید، مگر مرگ این است، مرگ خیلی شیرین است، چرا جای قشنگ نگذاشتید، گفت می‎خواستیم مردم بترسند و آدم شوند، گفتم کسی که از مرگ بترسد بعد مرگ را فراموش می‎کند چه کسی گفته مردم را از مرگ بترسانید، به مرگ مشتاق‎شان کنید، آنهایی که مشتاق مرگ شدند، زمان جنگ بیشتر خوب شدند. یک جای قشنگ نشان می‎دادید! می‎ترسانید؟! گفت حاج آقا عجیه! شما مگر از مرگ نمی‎ترسید، گفتم نه، یک نفر زمان حضرت علی(علیه‌السلام) چهره‎اش زرد شده بود، آمد پیش حضرت و حضرت فرمود که چه خبر است؟ گفت: خوف از خدا، آقا فرمودند: چرا از خدا بترسی؟ گناه نکن، نترس! خدا مگر به کسی ظلم می‎کند؟

یک چیزی از دور شنیدی و رفتی روی آن فیلم می‎سازی؟! امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند که شیعه این طور هم می‌ترسد،  شیعه اینقدر خدا را دوست دارد، می‎ترسد نتواند حقش را ادا کند، خوف برای شیعه ما یک معنایش این است و ناشی از محبت به خداست. خب بگو محبت دیگر. خیلی عجیبه، خدایا این محبت را در دل ما هم بیافکن، شوق به دیدار خودت را در دل‎های ما زیاد بگردان

انشاءالله برویم آن دنیا و ببینیم شهدا چه حکومتی دارند! شما فکر کردید همین که گفتید انشاءالله فردا می روید آن دنیا، اولا شما که مستجاب الدعوة نیستید. خبری نیست. مستجاب الدعوه‎هایش در رأسش حضرت علی علیه‌السلام 50 سال گریه کرد برای شهادت تا به او دادند، همین طوری نیست که شما امروز گفتی انشاءالله، فردایش شهیدت کنند، نه بابا، اینقدر خدا ناز دارد! شهید شوشتری چه کسی بود که خدا در این قحطی شهادت به ایشان شهادت نصیب کرد! بابا تو دیگه کی هستی که در چنین زمانی شهادت گیرت آمده است. خیلی از فرماندهان سپاه هستند که گیرشان نمی‎آید. همین طوری مانده‎اند تا مرحوم شوند! خدایا ما را به شهادت برسان، شهادت را به ما برسان؛ ما را به یکدیگر برسان.

منبع:

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=141004