سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هادی من

مقایسه را رها کن، حسادت در تو ناپدید میشود

حسادت چیست و چرا این‌قدر دردآور است ؟

    مقایسه، نگرشی بسیار احمقانه است، چون هر فردی یگانه و یکتاست و غیر‌قابل‌مقایسه. اگر یک بار فهم این نکته در شما جا بیفتد احساس حسادت نیز ناپدید می‌شود. هر فردی یگانه و غیر‌قابل‌مقایسه است. شما فقط خودتان هستید: هیچ کس هرگز شبیه شما نبوده است، و هیچ کس هرگز شبیه شما نخواهد بود. و نیازی هم نیست که شما شبیه هیچ کس دیگری باشید. اصولاً خداوند فقط نسخی اصیل می‌آفریند، و به کپی اعتقادی ندارد.

            می‌بینیم که همه نسبت به هم حسادت می‌کنند و این ماجرا همچنان ادامه دارد. بله، به سبب حسادت است که ما چنین جهنمی خلق کرده‌ایم و این همه بدجنس و شرور شده‌ایم.

    اگر همه در بدبختی باشند، این احساس خوبی است؛ اگر همه متضرر باشند، این احساس خوبی است ولی اگر همه شادمان و کامیاب باشند، به مذاق آدمی تلخ می‌آید.

     *    شما درون خود و بیرون دیگران را می‌شناسید؛ همین حسادت می‌آفریند. آنها نیز بیرون شما و درون خود را می‌شناسند و باز حسادت خلق می‌شود. هیچ کس درون شما را نمی‌شناسد. اینجاست که خود را هیچ و بی‌ارزش می‌دانید ولی دیگران از بیرون شاد و خندان به نظر می‌رسند. لبخند آنها ممکن است ساختگی باشد، اما شما از کجا بدانید که ساختگی است یا نه؟ ممکن است قلب‌هایشان نیز خندان باشد. تنها چیزی که شما می‌دانید این است که لبخند خودتان ساختگی است، چون قلب شما خندان نیست
    
حکایت کهن از اهل تصوف وجود دارد:

    مردی از تحمل بار سنگین رنج و مرارت خود سرگردان بود و هر روز به درگاه پروردگار دعا می‌کرد که: «چرا من؟ همه شادمان به نظر می‌رسند، چرا فقط من در چنین عذاب الیمی هستم؟» یک روز، به سبب درماندگی بسیار، به درگاه خداوند چنین دعا کرد: «پروردگارا، تو می‌توانی رنج‌های هر کس دیگری را به من بدهی، من برای پذیرش آن آماده‌ام، اما رنج مرا از دوشم بردار که دیگر بیش از این تاب تحملش را ندارم

    آن شب، وی خواب زیبایی دید _ زیبا و افشا کننده. خوابی که در آن پروردگارخطاب به او و دیگران فرمود «همگی رنج‌های خود را به مکانی در شهربیاورید.» همه از رنج‌های خود خسته بودند. و جملگی دعا کرده بودند که: «من برای پذیرفتن رنج‌های هر کس دیگری آماده‌ام، اما رنج مرا از من دور کنید؛ رنج من غیر‌قابل تحمل است

    بنابراین، هر کسی رنج‌هایش را در سبدی جمع کرد، و همه به مکان مشخص شده رسیدند. همه بسیار خوشحال به نظر می‌رسیدند که سرانجام دعاهای‌شان مستجاب شده بود.

    و آنگاه خداوند فرمود: «سبدهایتان را کنار دیوار بگذارید.» همه سبدهایشان را کنار دیوار گذاشتند. سپس خداوند فرمود: «حالا می‌توانید انتخاب کنید. هر کسی می‌تواند هر سبدی را که می‌خواهد بردارد

    صحنه‌ی شگفت‌انگیزی بود؛ مردی که همیشه در حال دعا کردن و زاری بود، به سوی سبد خود شتافت، و پیش از آنکه هر کس دیگری بتواند آن را برگزیند، سبد را برداشت! اما او نیز شگفت‌زده بود، چون دیگران نیز به سوی سبدهای خودشان شتافتند. همگی از انتخاب مجدد رنج خویش شادمان بودند. موضوع از چه قرار بود؟ برای نخستین بار، هر کس توانسته بود واقعیت بدبختی‌ها و رنج‌های دیگران را ببیند. _ سبدهای دیگران نیز به همان بزرگی و یا حتی بزرگ‌تر از سبد خودشان بود!

    علاوه بر این هر کس به رنج‌های خودش خو گرفته بود. کسی چه می‌داند که چگونه رنجی درون سبد دیگران است‌؟ دردسر چرا؟ حداقل رنج خودتان با شما آشناست، و شما به یکدیگر عادت کرده‌اید. سالیان بسیار این رنج‌ها را تاب آورده‌اید _ چرا چیزی ناشناخته را برگزینید؟

    و همگی خوشحال و شادمان به خانه رفتند. هیچ چیزی تغییر نکرده بود، همه همان رنج‌ها را با خود برگردانده بودند، اما جملگی شاد بودند و لبخند می‌زدند و از این که توانسته بودند سبد خود را باز آورند، لذت می‌بردند.

    صبح آن شب، مرد ناراضی بار دیگر به درگاه خداوند دعا کرد و این بار چنین گفت: «برای این رویا سپاسگزارم؛ دیگر هرگز درخواستی نخواهم کرد. هر آنچه را که به من داده‌‌ای، برای من خوب است، باید برایم خوب باشد و به همین سبب است که آن را به من داده‌ای

    شما به خاطر حسادت به طور مداوم رنج می‌برید و نسبت به دیگران بدجنس و شرور می‌شوید. شروع می‌کنید به دروغین شدن، به ساختگی شدن، و تظاهر کردن. به خاطر حسادت‌های خود شروع به تظاهر چیزهایی می‌کنید که ندارید، شروع به تظاهر چیزهایی می‌کنید که نمی‌توانید داشته باشید، چیزهایی که برای شما طبیعی نیستند. پس شما بیشتر و بیشتر غیر‌طبیعی و تصنعی می‌شوید. تقلید کردن از دیگران، رقابت کردن با دیگران، چه کار دیگری می‌توانید بکنید؟ اگر کسی چیزی دارد و شما ندارید، و امکان طبیعی داشتن آن را نیز در وجود شما نیست، تنها راه ممکن صرفاً داشتن جایگزینی بنجل و سطحی برای آن چیز است .    «جیم» و «نانسی اسمیت»، تابستان خوبی را در اروپا داشته‌اند. این بسیار عالی است که سرانجام یک زوج این فرصت را داشته باشند که واقعاً خوش بگذرانند و داد خود را از زندگی بگیرند. آنها همه جا رفتند و همه کار کردند، پاریس، رمو تا می‌توانستند خوش گذراندند.

        بد نیست شما هم نگاهی به درون سبد خود بیاندازید، چیزهای تصنعی، ساختگی، ظاهری و دروغین بسیاری در آن خواهید یافت _ برای چه؟ چرا نمی‌توانید طبیعی و خودجوش باشید؟ به سبب حسادت.

    انسان حسود در جهنم زندگی می‌کند. مقایسه کردن را رها کنید تا حسادت ناپدید ‌شود، شرارت و کذب ناپدید ‌شود. اما رها کردن حسادت تنها در صورتی ممکن است که به رشد و شکوفایی گنجینه‌ها و نعمت‌های درونی خود توجه کنید؛ هیچ راه دیگری وجود ندارد.

    رشد کنید، ببالید، فردی اصیل‌تر و اصیل‌تر شوید. خود را دوست داشته باشید؛ و به خودتان، بدان گونه که خداوند شما را ساخته است، احترام بگذارید، و آنگاه ناگهان درهای بهشت به روی شما گشوده می‌شود. اگر چه درهای بهشت همیشه باز بوده‌اند، ولی شما به آنها نگاه نکرده‌ای.