ای نوح شیطان را سوار کن
شیطان گفت:ندانستی که من از مهلت یافتگان تا روز رستاخیزم و امروز جز در کشتی تو جایی برای من نیست! ندا آمد که ای نوح شیطان را سوار کن که در رشته کشند با جواهر شبهی!
شگفت آنکه نوح پسر خود را می خواند و شیطان رامی راند. فرمان آمد که شیطان را برداروپسر را بگذارتا بدانی اسرار تقدیر بر قیاس خلق نیست و می گوید:من آن کنم که خود دانم و کس را به حکم من اعتراض نیست.
داستانهای عرفانی مولف :خانم محبوبه جامعی(عجمی)
برگرفته از جلد اول کشف الاسرار خواجه عبد الله انصاری (ره)