شیطان گفت:ندانستی که من از مهلت یافتگان تا روز رستاخیزم و امروز جز در کشتی تو جایی برای من نیست! ندا آمد که ای نوح شیطان را سوار کن که در رشته کشند با جواهر شبهی!
شگفت آنکه نوح پسر خود را می خواند و شیطان رامی راند. فرمان آمد که شیطان را برداروپسر را بگذارتا بدانی اسرار تقدیر بر قیاس خلق نیست و می گوید:من آن کنم که خود دانم و کس را به حکم من اعتراض نیست.
داستانهای عرفانی مولف :خانم محبوبه جامعی(عجمی)
برگرفته از جلد اول کشف الاسرار خواجه عبد الله انصاری (ره)
یک عارف هندی می‌گوید: همه لحظه‌ها زیبا هستند، فقط شما باید پذیرای آن باشید و خود را تسلیم‌کنید، همه لحظه‌ها نعمت هستند و تنها شما باید قادر به دیدن آنها باشید. همه لحظه‌های زندگی زیبا و شما بایدحق‌شناسی بجا آورید. راز موفقیت شما در این است که هرگز زندگی را قربانی چیزی نکنید، بلکه همه چیز راقربانی زندگی کنید، زندگی هدفی غایی است، زندگی را با عشق آمیخته کنید، در عشق یک به علاوه یک، یک‌می‌شود نه دو... در عشق ژرف دوگانگی محو می‌شود، ریاضیات پشت سرگذاشته می‌شود، نامربوط می‌شود، درعشق ژرف، دو فرد دیگر فرد نیستند، چرا که آنها یکی می‌شوند...
بشر تنها موجودی است که هم می‌خندد و هم گریه میکند، او تنها موجودی است که تفاوت «آنچه هست» و«آنچه می‌توانست باشد» را می‌داند...
گرانبهاترین لحظات زندگی ما اوقاتی است که خود را آگاهانه درگیر روابط انسانی و ستایش زیبایی‌ها می‌کنیم...
بدانید که ستاره بخت هیچ کس شوم نیست، این ما هستیم که آسان را بد تعبیر می‌کنیم... این عارف در پایان‌می‌گوید: «کمتر از آنچه می‌پنداشتم، دارم، شاید بیش از آنچه باید می‌پنداشتم»... و در ادامه می‌گوید: «دو چیزدر زندگی مایه اندوه است: ابتدا آن که به مراد نرسی و دوم آن که برسی... و گرانبارترین اندوه بشر استقبال ازمصیبتی است که هنوز پیش نیامده...
و حال بیایید برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ، ذهن خود را پرورش دهید...
+ استفاده از ذهن‌یکی از راههایی که می‌توانید از طریق آن حافظه خود را تقویت کنید، این است که از ذهن خود بیشتر استفاده‌کنید. برای این کار می‌توانید با حل کردن جدول و معما هم اوقات فراغتتان را بهتر پر کنید و هم ذهنتان را فعال‌سازید. از آنجا که مغز برخلاف تمام ارگانهای بدن، هر چه بیشتر فعالیت داشته باشد، تواناتر و خلاق‌تر می‌شود،بنابراین سعی کنید با پرداختن به بازیهای هوشی و مطالعه زیاد، ذهنتان را شکوفا سازید.
+ گوش دادن‌موسیقی جریان خون را در مغز افزایش می‌دهد و به این طریق باعث می‌شود انرژی بیشتری به مغز برسد، درنتیجه به مرور زمان، گیرایی مغز نیز افزایش می‌یابد. تحقیقات ثابت کرده است که مخچه کسانیکه به طور مداوم‌روزانه ساعتی به موسیقی گوش می‌دهند بزرگتر از افرادی است که این عمل را انجام نمی‌دهند و علت آن نیزاین است که موسیقی علاوه بر ایجاد آرامش در انسان باعث می‌شود قسمتهای بیشتری از مغز فعال شود.
+ استفاده از دستها و پاها=هر اندازه که مهارت انگشتان افزایش یابد، فعالیت مغز نیز افزایش خواهد یافت، زیرا هنگامی که طبق عادت به‌فعالیتی دست می‌زنید اعم از فعالیت معمولی روزانه یا فعالیت حرفه‌ای، دستهای شما به طور مداوم دستورهای‌رسیده از مغز را دریافت کرده و آن را اجرا میکند، در واقع همه اعضای بدن برای انجام کار از مغز دستورمی‌گیرند، اما ارتباط بین دستها و مغز بیشتر و قوی‌تر است، بنابراین می‌توانید از طریق افزایش مهارت‌های دست،مانند نواختن موسیقی، قلاب بافی کردن و... به تقویت حافظه خود بپردازید. زیرا هر چه فعالیت دستها ظریف‌ترباشد، مغز فعالیت بیشتری خواهد داشت.
از طرفی، از آنجا که ورزش سبب حفظ تعادل بدن می‌شود و انعطاف پذیری و نیروی بدنی به ویژه دستها و پاها راافزایش می‌دهد، در نتیجه باعث تعادل مغز می‌شود و به این طریق به تقویت حافظه کمک میکند.
مرور خاطرات‌یکی دیگر از راههای تقویت حافظه، یادآوری‌خاطرات گذشته است، توصیه می‌شود، هر از چندگاهی به آلبومهای عکس و هر آنچه که ازخاطرات خوب گذشته به یادگار دارید، سری‌بزنید به این طریق هرگز خاطرات خوبتان رافراموش نخواهید کرد، از طرفی حافظه تان را نیزبرای به خاطر آوردن بسیاری از وقایع تقویت‌خواهید کرد. ملاک از نوشتن این مطالب این بودکه برای رسیدن به موفقیت ابتدا باید خود رابسازیم و بهترین امر در رسیدن به خودسازی‌تقویت ذهن است.
+ رازهای موفقیت= اگر زندگی با تو سر سازگاری ندارد تو با اوسازش کن.
ـ فهمیدن همیشه بهتر از آموختن است.ـ محبت خرجی ندارد در حالی که همه چیزرا خریداری میکند.
ـ خود پرستی، آفت دوستی و باعث تباهی‌فرد است.ـ در زندگی ثروت حقیقی مهربانی است وبینوایی حقیقی خود خواهی.ـ
دوراندیشی سرمایه بزرگی است. ـ هر اندیشه شایسته‌ای به چهره انسان زیبایی‌می‌بخشد. ـ آن کس که خود را می‌ستاید، خویش راخوار کرده است.
ـ دل منطقی دارد که عقل از آن بی خبراست. ـ شکست باید انرژی خفته را بیدار کند.
ـ باید آنچه را که در اختیار داریم ببخشیم تادر عوض آنچه را که آرزویش را داریم به دست‌بیاوریم.
ـ افراد پیر فکر می‌کنند به بسیاری از چیزهاباور دارند. افراد میان سال فکر می‌کنند به بسیاری‌از امور مشکوک هستند. ولی جوانها فکر می‌کنندبسیاری از چیزها را می‌دانند.
ـ روز تولد حقیقی دارای سالگرد نیست بلکه‌آن روزی است که ما دارای بینشی تازه گشته‌ایم.
ـ صداقت همیشه بهترین سیاست است واستثنایی ندارد.ـ ذهن باید شناخته شود. ذهنی که بسیارنزدیک و در عین حال بسیار ناشناخته است.ـ ذهن باید دگرگون شود، ذهنی که بسیارلجباز است و در عین حال بسیار مشتاق تحول‌است.ـ ذهن باید آزاد شود. ذهنی که تماما در قید است ولی می‌تواند در همین جا و هم اکنون رهاباشد.
زندگی کوتاهتر از آنست که به خصومت بگذرد و قلبها گرامی تر از آنند که بشکنند. فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم ! در بستر روزگار آنچه به دست می آید با خنده پایدار نمی ماند و آنچه از دست میرود با اشک جبران نمیشود!آری، آغاز،دوست داشتن است گرچه پایان راه نا پیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست!
1. ارزش نماز اول وقت
آقای مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود:
« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! »
اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. »
خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. »
و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »
2. ارزش کار خالصانه
باز آقای قدس می گوید:
« روزی آقا در رابطه با پاداش عمل صالح اگر چه اندک باشد، فرمود:
یکی از علمای نجف روزی در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد ( البته بیشتر ازآن نداشت ) شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسی ندیده بود. پرسید این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: ازآن شماست تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت:آری. گفتند: تعجب نکن. این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است. »
3. توجه تام به حضرت حقّ
باز می گوید:
« روزی آقا فرمود: در نجف رسم بود که طلاب در ایام زیارتی، دسته دسته و بسیاری از اوقات با پای پیاده برای زیارت عتبات عالیات می رفتند و شب را در بین راه به جهت خواندن نماز شب توقف و هر یک در گوشه ای مشغول نماز شب می شدند.
در یکی از سفرها آقای روحانی پیر مردی که همراه آنها بود بیشتر فاصله گرفت و مشغول نماز شب شد، ناگهان آقایان غرش و نعره شیری را از نزدیک شنیدند و در صدد بر آمدند که چه بکنند. دیدند شیر به سوی آن پیرمرد می رود، گفتند: « إنا لله و إنا إلیه راجعون » هیچ کاری نمی توانستند انجام بدهند، شیر رفت و رفت و رفت تا چند قدمی آن آقا ایستاد، آقا هم ظاهراً در رکعت وتر بود، شیر چند دقیقه کنار آقا ایستاد و آقا را نگاه می کرد، آقا هم مانند مجسمه ایستاده بود و هیچ تکان نمی خورد، بعد از دقایقی شیر حرکت کرد و رفت.
چون قدری دور شد آقایان دوان دوان به خدمت آقا رفتند و بعد از تمام شدن نماز وتر به او گفتند: آقا! از شیر نترسیدی؟ شگفت اینکه پا به فرار نگذاشتی، أحسنت! عجب دل قوی و با جرئتی داری؟ آقا فرمود: بله من ترسیدم، خیلی هم ترسیدم اما دیدم با فرار کردن از چنگال او نجات نمی یابم، لذا به خود گفتم که پس چه بهتر حال که باید طعمه شیر شوم، در حال مناجات و راز و نیاز با قاضی الحاجات باشم. و با این حال خوب از دنیا بروم. »
حجة الاسلام و المسلمین آقای تهرانی یکی از شاگردان آقا جریان فوق را به صورت ذیل از آیت الله بهجت نقل میکند:
« حضرت استاد این قضیه را مکرر به این صورت نقل می فرمودند که در نجف معروف شده بود که فلان آقا از شیر نمی ترسد و در بیابان شیر را دیده نترسیده است.
